دیگری در من




دیگری  در من

  پشت  این   نقاب   خنده

  پشت این  نگاه شاد

 چهره خموش مرد دیگری  است

  مرددیگری  که سالهای سال

  در سکوت  و انزوای  محض

  بی امید  بی امید  بی امید  زیسته

مرد دیگری  که پشت  این نقاب  خنده

 هر زمان   به هر بهانه 

 با تمام    قلب  خود گریسته

مرد  دیگری  نشسته پشت این نگاه  شاد

 مرد دیگری  که روی  شانه های  خسته اش

 کوهی  از شکنجههای  نارواست

 مرد خسته ای  که ددیگان  او

  قصه گوی  غصه های  بی صداست

  پشت  این نقاب خنده

  بانگ  تازیانه  می رسد  به گوش

صبر

صبر

صبر

صبر

وز شیارهای  سرخ

  خون  تازه می چکد  همیشه

روی  گونه های  این تکیده  خموش

  مرد دیگیر  نشسته  پشت  این نقاب خنده 

  با نگاه  غوطه ور میان  اشک

  با دل  فشرده  در میان مشت

  خنجری  شکسته  در میان سینه

  خنجری  نشسته  در میان پشت

  کاش  می شد  این نگاه  غوطه ور  میان  اشک را

  بر جهان  دیگری  نثار  کرد

کاش  می شد  این دل  فشرده

  بی بهاتر  از تمام سکه های  قلب را

  زیر  آسمان دیگری  قمار  کرد

  کاش  می شد  از میان  این ستارگان  کور

  سوی کهکشان  دیگری  فرار  کرد

با که گویم  این سخن  که   درد دگیری است

از مصاف  خود گریختن

وینهمه  شرنگ  گونه  گونه  را

 مثل آب  خوش  به  کام  خویش  ریختن

  ای  کرانههای جاودانه  ناپدید

  این شکسته صبور را

در کجا پناه  می دهید ؟

  ای شما  که دل   به گفته های  من سپرده اید

مرددگیری است

  این که با  شما به  گفتگوست

مرد  دیگری که شعرهای من

 بازتاب ناله های  نارسای  اوست

نظرات 3 + ارسال نظر
میکرون یکشنبه 22 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 12:08 ب.ظ http://p30power.com

با سلام
سایت نرم افزاری و آموزشی ما راه افتاد .
یک کلیک کنید همه چیز را می بینید .
مخلص شما
میکرون
http://p30power.com

هیوا چهارشنبه 25 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 12:23 ق.ظ http://avow.tk

پشت این نقاب خنده پشت این نگاه شاد چهره خموش مرد دیگری است

بهار سه‌شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 03:05 ب.ظ http://bahar68.blogsky.com

یه جورایی مثه سیاوش قمیشی بود...
راستی من نیام شمام نمیاین ؟!
من مسافرت بودم شما چی ؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد