Alonetree.blogsky.com
ای بهارای بهار
ای بهار
تو پرنده ات رها
بنفشه ات به بار
می وزی پر از ترانه
می رسی پر از نگار
هرکجا رهگذار تست
شاخههای ارغوان شکوفه ریز
خوشه اقاقیا ستاره بار
بیدمشک زرفشان
لشکر ترا طلایه دار
بوی نرگسی که می کنی نثار
برگ تازه ای کهمی دهی به شاخسار
چهره تو در فضای کوچه باغ
شعر دلنشین روزگار
آفرین آفریدگار
ای طلوع تو
در میان جنگل برهنه
چون طلوع سرخ عشق
چون طلوع سرخ عشق
پشت شاخه کبود انتظار
ای بهار
ای همیشه خاطرات عزیز
عاقبت کجا ؟
کدام دل ؟
کدام دست ؟
آشتی دهد من و ترا؟
تو به هر کرانه گرم رستخیز
من خزان جاودانه پشت میز
یک جهان ترانه ام شکسته در گلو
شعر بی جوانه ام نشسته روبرو
پشت ای دیرچه های بسته
می زنم هوار
ای بهار ای بهار ای بهار
فریدون مشیری
سلام.خيلی قشنگ بود.خيلی.
ایول ایول ایول به این همه بهار !
یه پپسی طلبت !
سلام استاد پیر !
مطلبهاتو هنوز نخوندم فقط به عکسات نگاهی بی تفاوت انداختم اما آهنگ بلاگت بغضی که در سعی در پنهون کردنش رو داشتم رو ترکوند .. دیگه نمی تونم ادامه بدم .. شاید یه وقته دیگه بیام ..
یا حق استاد