از شمال محدود است ، به آینده ای که نیست
به اضافه ی غم پیری و سایه ی مخوف ممات
از جنوب به گذشته ی پوچی پر از خاطرات تلخ
گاهی اوقات شیرین
مشرق ، طلوع آفتاب عشق ، صلح با مرگ
شروع جنگ حیات
مغرب ، فرسنگها از حیات دور ، آغوش تنگ گور
غروب عشق دیرین
این چه حدودیست ! آیا شنیده ای و میدانی ؟
حدود دنیای متزلزلی است موسوم به : جوانی
کارو
سلام وبلاگ خیلی قشنگ و عالی دارید
به من هم سر بزنید و اگر خواستید بگید تا تبادل لینک کنیم
متن واقعا زیبایی بود احسن به شما
خیلی زیبا می نویسی دوست عزیز موفق و منصور باشید
قشنگ بود!
دمت گرم و سرت خوش باد .